شعر
10 آذر 1393
مهرخوبان دل ودین از همه بی پروابرد رخشطرنج نبرد آنچه رخ زیبا برد
تو مپندار که مجنون سر خود مجنون شد از سمک تا به سماکش کشش لیلی برد
من به سرچشمه خورشید نه خود بردم راه ذره ای بودم عشق تو مرا بالا برد
خم ابروی تو بود و کف مینوی تو بود که در این بزم بگردید ودلشیدا برد
علامه طباطبایی(ره)