حسین جان. . .
هنوز هم در قلب های ما جریان داری که با فرو رفتن هر قطره آنامت را بر لب جاری می کنیم .
هنوز هم در ذهن هایمان ماندگاری وقتی هر سال محرم را سیاه پوش می کنیم .
هنوز هم در عقایدمان رخنه کردی وقتی که در عزایت می گرییم.
هنوز هم در خانه هایمان جاودانه ای که بر سردرشان پرچمت را علم کرده ایم .
هنوز هم در شفایمان از نامت تبرک جسته ایم که برای گرفتن نذری ات سر از پانمی شناسیم .
بر در هیئت تو گدا وشاه فرقی ندارد زیرا تویی که صاحب خانه ای .
آری. . .
هنوز هم حسینی هستیم و حسینی می مانیم تا به حسین زمانمان بگوییم که تاپای جان همراهت هستیم . . .
پس بیا . . . بیا که جانانه منتظرت هستیم .
حسین جان بعضی ها می گویند که تو تشنه لبیک بودی!
ولی شما نه تنها تشنه لبیک نبودی بلکه حتی تشنه آب هم نبودی .آن کوفیان بودند که چون مزه ی واقعی آب را نمی دانستند،ونچشیده بودند ،تشنه بودند. . . تشنه ی دریای معرفت و شناخت حقیقت.
شما نیازی به لبیک هم نداشتید!!این کوفیان بودند که محتاج لبیک تو بودند،وتو از روی آن همه اخلاص که در وجودت بود وآن وظیفه ای که برای ارشادشان داشتی نه تنها به 18هزار نفرشان بلکه به همه شان لبیک گفتی . . .
لبیکی جانانه وتا پای جان نه تنها خودت بلکه تاهمه طایفه ی خود جلورفتی و آن ها را خواندی.
حیف که شکم هایشان از حرام پر شده بود و گوش هایشان تنها صدای سکه های زرینی را می شنید که به آنها وعده داده بودند .این شد که صدای رسای لبیک تو را نمی شنیدندورنگ حقیقت را نشناختند.لذاکشتندو سر بریدند وزدند وسوزاندندو تاختند وبه غارت بردند ودر نهایت خاکستر را به باد دادند.که نتنها خودشان بلکه همگان نفهمند چه شده !!
اما ندانستندکه نه تنها نتوانستند خودشان بلکه همگان فهمیدند که. . .
آخر زینب را دست کم گرفته بودند وفکر کردند که زنان رسالت ندارند و نمی توانند رسالت داشته باشند.
خدا را شکر . . . کربلا در کربلامی ماند اگر زینب نبود . . .
خدایارسالتی را که به زنان سپردی کمکشان کن که نتنها نوای کربلا را به گوش جهانیان برسانندبلکه بگویند که این نوا هنوز هم نخشکیده وجاریست از کرانه های انتظار. . .
یامهدی ادرکنی. . .